کلبه یه تنهایی
by : x-themes

 

چشم هایم را می بندم و در رویا فرو می روم
شهری را می بینم كه در ان ادم ها
مانند فرشته هایی بی بالند
كودكان مثل گل شاداب اند
محبت در ان موج می زند
باغم بی گانه اند
چشم هایم را باز می كنم
این بار شهری را می بینم
كه در ان مفیدترین كار
تماشاكردن سوختن انسانیت است
و به بازی گرفتن ابرو ادم ها
شهری را می بینم كه دران انسان ها مانند لاك پشت هایی در لاك خود فرو رفته اند
عده ای فقیر
عده ای پول دار
این شهر واقعی است 


†ɢα'§ : رویای شیرین من,
شنبه 16 دی 1391 16:58 |- [̲̲̅̅a̲̲̅̅r̲̲̅̅a̲̲̅̅s̲̲̅̅h̲̲̅̅] -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد